...او انگشت اشاره اش را باحسرت .به سوئی دراز میکند وروستایش راکه کودکی ونوجوانیش رادرآن مرورکرده است؛بما نشان میدهد. روستائی در آنسوی خدا بنده .
گاه اشاره ای کافیست تا قلب آدمی هیجانش رابه جاده ها و فاصله ها بسپارد و در ریزش قطرات اشک نشان دهد.
" آری این روستای ماست .آنجا زمانی آبادی ما بود .هنوزصدای دلنوازو آرامش بخش مادررا میشنوم و آواز مادربزرگ که همیشه سر در آغوششان داشتم . گوئی آنجا بیشتر دیده میشدیم . سینه زمین شکافته میشدازهمت مردان آبادی و بوی نان تازه گندم درآبادی می پیچید. آبادیمان آباد بود و ما چه سرخوش بودیم ازنجابت وسادگی مردان آبادی .وصدای خنده های بچه های آبادی که مدام درکوچه باغ ها می پیچید.
شاید خواستن زندگی شهری شاید معلولیت پدر ازجنگ وشاید رنگ باختن سیمای آبادی ازنجابت و سادگی ، مارابه شهرکوچانید. وچه بگویم از بلای این شهرنشینی..."
6313 بازدید
2 بازدید امروز
1 بازدید دیروز
8 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian